بي وفا
گاهی اونقدردلتنگ خاطرات باتوبودن میشم که گویی سال هاست ازکنارمن رفته ای...عشقت انقدربرایم شیرین بودکه هنوزباورنکرده ام رفتن وندیدنت را...یادلحظه لحظه ی نگاهت وکلمه به کلمه ی کلامت آرامش شب وروزم شده..انگشترنگینی که پیوندی بین قلب هایمان بودهنوزدردستانم نگه داشته ام وهنوزپایبندقولیکه به یکدیگرداده ایم مانده ام...یادت که نرفته چه قولی؟قول داده بودیم تااخرش تاپای مرگ به پای هم بمونیم..گفته بودی بامعرفت ترینی،حتی اگه من برم توپای من میمونی..چیشدکه تورفتی ونموندی روهنوزم که هنوزه نمیدونم...نازگله من...ببین چه برقی میزنه عکست..نترسیا...بارون نیست که میاد...اشک چشمای منه که سنگ قبرت روشسته..........
|