نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





                                                                     

                              بي وفا

گاهی اونقدردلتنگ خاطرات باتوبودن میشم که گویی سال هاست ازکنارمن رفته ای...عشقت انقدربرایم شیرین بودکه هنوزباورنکرده ام رفتن وندیدنت را...یادلحظه لحظه ی نگاهت وکلمه به کلمه ی کلامت آرامش شب وروزم شده..انگشترنگینی که پیوندی بین قلب هایمان بودهنوزدردستانم نگه داشته ام وهنوزپایبندقولیکه به یکدیگرداده ایم مانده ام...یادت که نرفته چه قولی؟قول داده بودیم تااخرش تاپای مرگ به پای هم بمونیم..گفته بودی بامعرفت ترینی،حتی اگه من برم توپای من میمونی..چیشدکه تورفتی ونموندی روهنوزم که هنوزه نمیدونم...نازگله من...ببین چه برقی میزنه عکست..نترسیا...بارون نیست که میاد...اشک چشمای منه که سنگ قبرت روشسته..........


[+] نوشته شده توسط asma در 18:15 | |







         

               

                                                                               دریا

روی صخره های کناردریانشسته ام وبازهم خیالم به سوی توپرمیکشد...بازهم تنهایی خودم رادرآغوش کشیده ام وبه یاداخرین روزهای باتوبودن می افتم..به یادروزهای عاشقانه ای که توبازیگرش بودی..قلب من باتموم عشق واحساسی که داشتم برایت میتپید..من برای یک لحظه کنارتوبودن ثانیه شماری میکردم غافل ازاینکه ثانیه شماری توبرای دوری ازمن بود...آه ازروزگار..آه ازروزگاری که این روزهابه هیچکس وفانمی کند...من آنقدرعاشق ودلباخته ی توشده بودم که نمیتوانستم توراآنطورکه هستی ببینم...نمیتوانستم باورکنم که اگردستان تودردستان من است تپش های قلبت برای دیگری است..خسته وتنهابه امواج دریاخیره شده ام وگل هایی راکه برایم هدیه آورده بودی باهرقطره اشکم پرپرمیکنم وبه دریامی اندازم...جدایی ازخاطراتت هم دردداردچه رسدبه جدایی ازخودت...وقت رفتنت زندگی کردن راهم ازمن گرفتی..چقدربی انصاف بودی..چقدربی انصاف بودی که عشق مرازیرپایت له کردی ورفتی سراغ دیگری..مراببین..ببین که چقدردلشکسته شده ام ازنبودنت..چقدرشکسته شده ام ازرفتنت...جای توهنوزدرکنارم خالیست..هنوزکسی نتوانسته جای خالی تورابرایم پرکند..من امروزکنارصخره های دریا،همان جایی نشسته ام که اولین واخرین روزدیدارمان راباهم انجاسپری کردیم.. منتظرنشسته ام..بدون هیچ عشق واحساسی..فقط نشسته ام وخاطراتت رایکی یکی مرورمیکنم ویادگاری هایت رابه دریامیسپارم.. وبرای تنهایی خودگریه میکنم...لحظه های غروب کناردریادلگیراست ولحظه های نبودنت دلگیرتر...کاش بودی ومیدیدی که چقدرهوای خاطراتت اینجاآزاردهنده ونفس گیراست...این روزهاکلافه ام...ازسوالات بی جوابی که درذهنم میچرخدکلافه ام..کلافه ام ازاینکه هیچکس مرانمیفهمد..دلم میخواهدچشم هایم راببندم وحتی برای ثانیه ای ازخیالات ذهنم رهاباشم..رهاباشم ازهمه ی عشق هاودورنگی ها..رهاباشم ازهمه ی غم هاودردها...

 


[+] نوشته شده توسط asma در 14:15 | |







                                                             

 

                                                    خداحافظ2

باتموم عشقی که بهت دارم امشب بهت میگم خداحافظ...امشب میگم خداحافظ و واسه همیشه دورباتوبودن یه خط قرمزمیکشم.. امشب توروازکنارخودم روندم اماتاابدتوی دلم میمونی..کاش میدونستی چقدعاشقت بودم..چقدازتوجداشدن و جداموندن واسم سخته.. من امشب دل هردومون روشکستم تابیشترازاین دلشکسته نشیم..وقتی ازهم جدامیشدیم خیلی سعی کردم گریه نکنم! اماهمینکه ازم دورشدی بغضم شکست..اونقدگریه کردم که دیگه اشک چشمام خشک شده بودوفقط ناله ی دوری سرمیدادم.. باهرقدمی که برمیداشتی ودورترمیشدی دردقلبم بیشترمیشدوبیشترازقبل بودنت رومیخواستم..دلم تورومیخواست حتی باوجودبدی هات..نمیخواستم هیشکی به دادم برسه تاخودم به دردخودم بمیرم...من بارفتن تومرده بودم..زندگی بدون عشق واسم جهنم بود.. جهنمی که توی این دنیابودوبایدتااخرعمرازنبودنت میسوختم...شایداگه یبار،فقط یباردیگه توبودنمومیخواستی آخراین قصه اینهمه تلخ نمیشد..نمیدونم..شایدتوآخرقصه رواینجوری بیشتردرست داشتی..دیگه بین منوتو..بین دلامون..ارزوهامون..خیلی فاصله س..خیلی.. کاش میدونستی وقتی که دیربه قرارمون می رسیدی چقدنگرانت میشدم...اگه نگرانی ودلشوره وعشق روازحرفاونگام میخوندی هیچوقت اینهمه سردنمیشدی...هیچوقت حرف ازجدایی نمیزدی..نمیدونی چی کشیدم روزجدایی..چقددردداشت که یادت روازسینه بیرون کنم..چقددردداشت که هرکسی واسه دردام یه مرحم می اوردامانمیدونستن مرحم زخم دلم فقط تویی وبس..جرم من عاشقی بود..اگه میدونستم تاوان عشق اینهمه سخته هیچوقت عاشقت نمیشدم..عشق توفقط برام عذاب بود..همه چی روتحمل میکردم به این امیدکه یه روزی این رنج تموم میشه وخوشی به روم لبخندمیزنه..امانشد...نشدکه باتوهمه چی قشنگ بشه..نشدکه باتوعشق روتقسیم کنم...کاش میدونستی که من چقددوستت دارم......


[+] نوشته شده توسط asma در 9:21 | |