نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





 عکس بارش شدید باران heavy rain

                                                                                باور

هواباروني شدوبازهواي باتوبودن به سرم زد..بازم بوي خوشش بيقرارم كرد..يادته روزاي باروني دستامونوبهم ميداديم وشعرميخونديم وزير بارون ميچرخيديم؟اونقدرميچرخيديم كه من سرم گيج ميرفت وتواروم منوبغل ميكردي..نميدوني چه لذتي داشت وقتي عطرتنت بابارون يكي ميشد..


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط asma در 19:39 | |







 

                                                          هوای برفی

چترم رابرداشته ام وتنهاوبی هدف درکوچه های خاطراتمان قدم میزنم.. هوای برفی ویادان روزعاشقانه مرابه مرزجنون می رساند.. هوایی راکه امروزنفس میکشم هوای خاطراتت است که به تک تک سلول های بدنم تزریق میشود..عشقه من کجایی.. کجایی تااین باردستانت رامحکمتربگیرم وبرایت ازروزهای بیتوبودن بگویم؟کجایی تامن سرروی شانه هایت بگذارم وبابت تمام روزهای دلتنگیم گریه کنم؟کجایی تااین بار غرورم رابشکنم وخیره درچشمانت بگویم:دوستت دارم..عشقه من..فقط یکباردیگربیا..فقط یکباردیگربیاتابرایت ازجمله ای بگویم که سالهاست همانندبغض بزرگی گلویم رامی فشارد.. بیاتابرایت ازشب های دلتنگی وشب هایی که باچشمان خیس به خواب ميرفتم بگویم..کاش بودی.. کاش بودی ودست های یخ زده ی مرادر دستانت می فشاردی وبرایم ازرویاهای عاشقانه ات میگفتی..کاش بودی وهمدم دردهایم بودی..کاش بودی تابرایت ازروزهای سخت انتظاربگویم..خسته وتنهابه ناکجامیروم..ازدست خودم دلگیرم..دلگیرم که خاطراتت کنارمن جامانده است..دلم میخواهد آنقدربروم تاازاین دیار،ازخاطراتت،ازهمه چیزوهمه کس دورباشم..میخواهم ازاین احساس لعنتیم دورباشم.. میخواهم بروم تاشایدنبودنت راباورکنم..تاباورکنم که دیگرتوراکنارلحظه هایم ندارم..دلم میخواهدبه جایی بروم که فقط من باشم وتنهایی ام..دیگرخیالت رانمیخواهم..خیال چشم ها وخنده هایت رانمیخواهم..فقط میخواهم خودم باشم وبس..میخواهم درتنهایی خودم  شعربگویم ورویابسازم..اماچه کنم که شعرهایم ازتومیگویندورویاهایم با توساخته میشود..هرراهی راکه برای فراموشیت طی میکنم به بن بست میرسم..هرراهی که میروم بازبه تووخیالت میرسم..من همان عاشق ودلباخته ای هستم که هنوزمنتظرت مانده ام..هنوزدلخوشم تاشایدبرگردی.. من همان عاشق ودلباخته ای هستم که هنوززمزمه های عاشقانه ات درگوشم نجوامیکند..من همانی هستم که سال هاست نه تنها ازیادت.. بلکه از یادهارفته ام..من همان تنهاترین لیلایی هستم که ازدرد عشقت سال هاست به خودمیپیچم..خسته ام..خسته ازاین عشق..خسته ازقسمت..خسته ازسرنوشت..نمیدانی چه سخت است که هرشب خودت رادراغوش بگیری وبرای تنهایی خودگریه کنی..چقدسخت است برای کسی گریه کنی که دلیل تمام بی کسی هایت بوده..به دلم سپرده بودم که عاشق هیچکس نشود..امانمیدانم چه شد..نمیدانم چه شدکه دوباره این ساده دل عاشق شد..ازروزیکه تورفتی دورقلبم راحصاری اهنی وخاردارکشیده ام که دیگرهیچکس نتواندواردقلبم شود..توبیمعرفت بودی ورفتی..امامن..من هنوزدلتنگت میشوم.. من هنوزتورامیخواهم وعاشقت هستم..من هنوزدلتنگ شنیدن صدایت هستم...

 


[+] نوشته شده توسط asma در 16:21 | |







                                                               

                                                               خداحافظ 1 

 

 

چه راحت گفتی خداحافظ وصدای شکستن قلبمونشنیدی... چقدرگذشتن از من واست اسون بود...نمیدونی چه دردی داشت... دلم میخواست مانعت میشدم ونمیزاشتم هیچوقت ازمن جدابشی...توچشام هزارخواهش والتماس بود...اماتوندیدی...شایدم دیدی اماندیده گرفتی...نمیدونم توتموم این سال ها من واست چی بودم؟؟یه ساده دل که همه ی حرفاتوباورکرده بود،یایه دیوونه که عشقت چشاشوکورکرده بودونمیزاشت حقیقتوببینه؟؟شایدم تقصیرمنه...تقصیرمنه که بیخودی عاشقت شده بودم ونمیخواستم خودحقیقیتوبشناسم...نمیخواستم باور کنم که دوست داشتنم اشتباهه...هیچی اذیتم نمیکنه بجزاین دلم..بجزاین دلم که اینهمه ساده س..اخه هنوزباورنکرده که تورفتی ومنوواسه همیشه اسیرخاطره هاکردی...نمیدونم چرااینقدادمابهم دروغ میگن!توکه میگفتی هیچوقت طاقت ناراحتیامونداری پس چرایه عمرناراحتی نصیبم کردی؟؟نمیدونم بایدچیکارمیکردم که ازم دل نمی بریدی...شایداین روزامدشده که جواب مهربونی روبایدبانامردی داد!منکه توتموم سختی هاکنارت موندم وواسه دردات دردکشیدم،واسه غصه هات غصه خوردم،واسه گریه هات گریه کردم،جوابم رفتنت نبود...ایناروتحمل کردم تاتوبمونی اماتوهیچوقت نفهمیدی...بایه بهونه ی خیلی خنده دارازم گذشتی ویه عمرپشیمونی رو،رودلم گذاشتی...یه چیزمیگم نگی این چقددیوونست...باوجوداینکه رفتی وتنهام گذاشتی هنوزم دوستت دارم...هنوزم اگه برگردی وبیای سراغم دیگه ازخداهیچی نمیخوام...چه خیال باطلی!همونقدکه رفتنت واسم محال بودبرگشتنتم واسم محاله...میدونی این روزادلم ازچی میگیره؟؟وقتی دونفرعاشقوکنارهم میبینم اتیش میگیرم...اتیش میگیرم که همه ی عاشقاکنارهمن اماعشق من کناریکی دیگه س...دلم ازتنهایی میگیره...ازاینکه هیچکس دردمونمیدونه...تنهادلخوشیم شده یه قلم بایه دفترپرازخاطراتت...بعضی جاهاشم خط خطیه!اخه وقتی روزاخریادم میادکه چیابهم گفتی دیگه نمیتونم ازتوبنویسم...میترسم یوقت حرفی بگم که ناراحت بشی ازم،واسه همین همه جاروخط خطی میکنم...دیگه بریدم ازهمه چی...ببین بازم کم اوردم نمیدونم چی ازتوبنویسم...بی وفای من خداحافظ........

 


[+] نوشته شده توسط asma در 14:18 | |